دندان رکورد شکنرکوردهای رویایی

به گزارش گل پدیده، روزگاری نه چندان دور کار و بار معرکه گیران سکه بود و مردم برای تماشا برنامه هایشان سر و دست می شکستند؛ زنجیر پاره کردن، خوابیدن زیر چرخ های ماشین و ...حالا همه این کارها برای خودش یک نمایش شده و جایگاهی پیدا نموده است.

دندان رکورد شکنرکوردهای رویایی

به گزارش گل پدیده، حالا این کارها فقط مخصوص محلات قدیمی تهران نیست و در هر گوشه جهان، ورزشکاران تنومندی پیدا می شوند که دست به کارهای عجیب و غریب می زنند اما از وقتی این جور برنامه ها به عنوان ورزش شناخته شده و رقابت های داغی بر سر آنها آغاز شد، ایرانی ها از قافله جا ماندند و از آن به بعد باید هرازگاهی از اخبار می شنیدیم مردی تنومند با سنگ چندتنی روپایی می زند، دیگری در ینگه جهان با یک دستش کوه را جابه جا می نماید و با تعجب گوش می کردیم ...تا اینکه یکدفعه جوانی از اهالی خاش به استعدادش پی برد و توانست با دندانش کامیون 6تنی ای را دنبال خودش بکشد.

ازدحام جمعیت در 2 طرف یک مسیر خط کشی شده، تونلی انسانی ساخته و همهمه ای برپاست. هر کس چیزی می گوید؛ یکی با قاطعیت می گوید: نمی تواند. بغل دستی اش جواب می دهد: قبلا هم این کار را نموده. پیرمردی هم که آن اطراف است، می گوید: خودم در تلویزیون دیدم یک خارجی این کار را می کرد... جوانی با لباس ورزشی قرمز رنگ وارد می گردد. همه سوت می کشند. جوان با گام هایی آهسته به سمت کامیونی یخچال دار می رود. چشم ها در تعقیب گام های اوست. اسماعیل طنابی را که یک سرش به کامیون وصل است، برمی دارد.

جمعیت به هیجان می آید و دوباره ولوله به پا می گردد. نگاه جوان روی جمعیت می دود؛ اضطرابی پنهان. این اولین برنامه عمومی اوست. طناب را به دندان هایش می بندد و آغاز می نماید. نفس ها در سینه حبس شده است. کامیون تکان نمی خورد. همه بهت زده او را نگاه می نمایند. اسماعیل با تمام قوا سعی می نماید گامی به پیش بردارد. مدیر برنامه هایش با صدایی بلند او را تشویق می نماید.

جوان یک بار دیگر فریادی سرمی دهد و چرخ کامیون می چرخد. حالا صدای صلوات می آید و بعد، حرکت دوباره چرخ؛ او پیروز شده است.

اسماعیل، جوان 28 ساله ای است که کامیون 6تنی را 64 متر با دندان خود کشید و رکورد جالب توجهی را به نام خودش ثبت کرد. او متأهل است و از راه کارگری ساختمان روزگارش را می گذراند. مسائل مالی بدجوری گریبان او را گرفته. خودش می گوید: ما خانواده پرجمعیتی بودیم؛ 2برادر و 5خواهر. پدرم یک مغازه داشت که کفاف مخارجمان را نمی داد. از وقتی هم که دیسک کمر گرفت، همه کارها افتاد روی دوش من. به همین دلیل حتی نتوانستم دیپلم بگیرم. بعدش هم که ازدواج کردم و هنوز مشکل مالی دارم.

اسماعیل برخلاف مردان آهنین، جثه چندان بزرگی ندارد؛ 170 سانتی متر قد و80کیلوگرم وزن. با وجود این، از بچگی ورزش می نموده و به مسابقات قوی ترین مردان جهان علاقه خاصی دارد؛ پسرعمه ام که از علاقه من خبر داشت، همواره فیلم و سی دی های این مسابقات را برایم می آورد و با هم تماشا می کردیم. عبدالوحید، مربی، مدیر برنامه ها و مشوق من است.

آن اوایل اسماعیل به صورت تفریحی کیسه های آرد و سیمان را بلند می کرد. کار اما کم کم جدی شد

اسماعیل از مدت ها پیش تصمیم گرفت گره های بزرگ را با دندان باز کند. مربی اش می گوید: اسماعیل به صورت تفریحی، کیسه های آرد یا سیمان را با دندان بلند می کرد. گاهی بعد از کار روزانه، همراه بقیه دوستانمان برای تفریح به کوه و دشت می رفتیم و آن زمان بود که شیرین کاری های اسماعیل گل می کرد. او حتی برخی وقت ها ماشین وانتمان را با طناب به دندانش می بست و آن را جابه جا می کرد. 30 متر می کشیدش. همه ما از این قدرت او تعجب می کردیم. البته کارهایی که اسماعیل انجام می داد، به توصیه متخصصان باید زیر نظر مربی های ویژه باشد وگرنه می تواند خطرهای زیادی داشته باشد.

اسماعیل حرفه ای می گردد

این تفریح و تفریح کم کم برای اسماعیل جدی شد. او که اوایل فقط می توانست اجسام 40کیلویی را با دندانش بلند کند، بعدا به این فکر کرد که حالا چرا سراغ لقمه های بزرگ تر نروم. 3ماه پیش بود که یک یاعلی گفت و توی خط حرفه ای شدن افتاد. اولش با یک تویوتای وانت بار آغاز کرد. شال گردنش را بست به سپر ماشین، تمام قدرتش را در پاهایش جمع کرد و با اینکه عضلات پا و گردنش به شدت منقبض شده بود، بی خیال نشد؛ باید آن را جابه جا می کردم. به پاهایم فشار بیشتری آوردم و تمام بدنم را عقب کشیدم و بالاخره تویوتا تکان خورد. همان چند متر حرکت وانت بار کافی بود تا اسماعیل با پشتکار بیشتری به کارش ادامه بدهد.

هیچ کس باور نمی کرد

اسماعیل نه مربی بدنسازی داشت، نه تغذیه اصولی و نه وسایل ورزشی به دردبخور؛ هر چه بود، همت خودش و پیگیری های عبدالوحید بود. حالا او دیگر هر روز تمرین می کرد و بالاخره در همان مدت 3ماه مطمئن شد که دیگر وقت عمل فرا رسیده است. او تصمیم گرفت یک کامیون یخچال دار را که وزنش به 6تن می رسید جابه جا کند.

این طور شد که عبدالوحید افتاد دنبال جور کردن مقدمات کار؛ با چند خبرنگار صحبت کردیم اما جدی نگرفتند. به ما می گفتند این جور کارها در ایران امکان ندارد ولی ما کوتاه نیامدیم. با فدراسیون وزنه برداری در تهران تماس گرفتیم اما یکی از مسؤولان به ما خندید و جواب داد آقا مثل اینکه زیاد فیلم خارجی تماشا می کنید. باز هم ناامید نشدیم؛ این بار با بخش خبری 20:30 تماس گرفتیم و آنجا گفتند باید با صداوسیمای خاش هماهنگ کنیم.

بالاخره یکی پیدا شد که حرف های اسماعیل و عبدالوحید را جدی گرفت و روزی را معین کرد؛ گفت ساعت 3بعدازظهر در فرمانداری باشید تا ما هم از نزدیک برنامه را ببینیم.

دردسر پشت دردسر

بعد از کلی دویدن دنبال این و آن و اصرار که اسماعیل می خواهد کامیون 6تنی را با دندانش بکشد، جوان ورزشکار خاشی و مدیر برنامه هایش تازه رسیدند به اول خط. قبل از اینکه اسماعیل بخواهد ماشین یخچال دار را با دندان بکشد، عبدالوحید پیشنهاد داد برای رسمیت بخشیدن به موضوع، از لباس ورزشی استفاده کند. او خودش مسؤولیت تهیه وسایل مورد احتیاج اسماعیل را به عهده گرفت و به اداره تربیت بدنی خاش رفت تا لباس و گرمکن و کفش ورزشی تهیه کند.

اما اداره تربیت بدنی با درخواست عبدالوحید موافقت نکرد؛ هرچقدر کوشش کردیم با درخواست هایمان موافقت نکردند، شاید هم باور نکردند. چاره ای نداشتیم و خودم با هزینه شخصی، وسایلی را که اسماعیل لازم داشت، تهیه کردم. مشکل لباس حل شده بود ولی هنوز زمین برگزاری برنامه، خط کشی نشده بود و باز هم عبدالوحید دست به کار شد و خودش زمین را خط کشی کرد تا برنامه بدون مشکل برگزار گردد. حالا خط کشی مسیر تا عدد 50متر آماده شده بود.

اجرای برنامه

ساعت 4بعدازظهر بود و جمعیت مشتاق آماده برگزاری برنامه. اسماعیل در حالی که گرمکن قرمز رنگی به تن داشت، از راه رسید. جمعیت زیادی آمده بودند و همه چیز برای اجرای برنامه آماده بود. اسماعیل، ریسمان سفید رنگ را به دندان گرفت و تمام قدرتش را در پاهایش جمع کرد و حرکت کرد. فشار، روی عضلات پشت پا و گردن اسماعیل بود و این را می شد از رگ های متورم گردنش فهمید. اسماعیل کوشش می کرد ماشین را حرکت دهد. کامیون به سختی از جایش کنده شد اما بعد از کمی حرکت، روی غلتک افتاد. مسیر خط کشی شده، 50متر معین شده بود اما اسماعیل رکورد 50متر را زد و آن را به 64 متر و 10 سانتی متر رساند.

عبدالوحید می گوید: وجود کیسه های سیمان پشت ماشین و ازدحام بیش از حد مردم در صحنه باعث شد که اسماعیل نتواند رکورد بیشتری بزند. اسماعیل که از ثبت چنین رکوردی هیجان زده شده است، می گوید: قدرت های انسان نهفته است؛ وقتی موقعیت پیش بیاید تازه به وجود آنها پی می برد. موقعی که ماشین را می کشم احساس درد نمی کنم؛ تنها فشاری که می آید، روی عضلات پایم است؛ آن هم به این علت که تمرین خوبی ندارم. بعد از این رکوردزنی بود که مسؤولان هم موضوع را جدی گرفتند. قلندر زهی- رییس اداره تربیت بدنی خاش- به استعداد خدادی اسماعیل اشاره می نماید و می گوید: ما بعد از تماشا صحنه کشیدن خودرو به وسیله او، وسایل بدنسازی و ورزشی اختصاصی و یک مربی تخصصی بدنسازی به نام محسن جمشید زهی را در اختیارش قرار دادیم تا آمادگی جسمانی بهتری به دست بیاورد.

هیچ کس حرف های اسماعیل را باور نمی کرد ، همه می گفتند این جور کارها برای خارجی هاست اما اسماعیل آن قدر اصرار کرد تا اینکه قرار شد برای اثبات ادعایش یک برنامه واقعی اجرا کند

کدام امکانات؟

اسماعیل می گوید اداره تربیت بدنی خاش به او قول مساعد داده تا تمامی هزینه ها و وسایل ورزشی ای را که مورد احتیاجش است تامین کند اما عبدالوحید که در جریان تمام اقدامات و درخواست های اسماعیل از تربیت بدنی است، حرف دیگری می زند: نه، چنین قولی از طرف مسؤولان تربیت بدنی خاش به ما داده نشده است و اگر هم اسماعیل گفته تربیت بدنی درباره قراردادن امکانات و وسایل همکاری می نماید، به خاطر رودرواسی این حرف را زده. مسؤولان تا به حال قول های متعددی داده اند ولی به یکی از آنها هم عمل ننموده اند.

اسماعیل و پسرعمه اش الان در پی یک حامی یا سرمایه گذار هستند تا با در اختیار داشتن امکاناتی مناسب، برای شرکت در مسابقات بین المللی قوی ترین مردان جهان آماده شوند.

رکوردهای رویایی

اسماعیل حالا آرزوهای بزرگ در سر دارد و به فکر رکوردزنی با وزن 17 تن و 500 کیلو است؛ رکوردی که به گفته اسماعیل، تا به حال در ایران سابقه نداشته است. قلندر زهی- رییس اداره تربیت بدنی خاش- هم فرجه زمانی 2ماه را معین نموده تا بدن اسماعیل به قدر کافی آماده و ورزیده گردد تا او در برنامه ای تازه، یک تریلی را با دندانش بکشد.

منبع: همشهری آنلاین

به "دندان رکورد شکنرکوردهای رویایی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دندان رکورد شکنرکوردهای رویایی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید