نقش اخلاق در مدیریت: توازن میان عملکرد مالی و مسئولیت اجتماعی
به گزارش گل پدیده، مدیریت، بهعنوان یکی از پیچیدهترین و تأثیرگذارترین وظایف سازمانی، تنها محدود به دستیابی به اهداف مالی و اقتصادی نیست. در دنیای امروز، مدیران با چالشهای متعددی مواجهاند که در تقابل میان عملکرد مالی و تعهدات اجتماعی خود قرار دارند. تصمیمگیریهای اخلاقی در مدیریت نهتنها بر سودآوری سازمان تأثیر میگذارد، بلکه بر اعتماد جامعه و تعاملات انسانی نیز اثرگذار است. به همین دلیل، بررسی نقش اخلاق در مدیریت و تلاش برای یافتن توازن مناسب میان این دو جنبه حیاتی، ضروری است. در این مقاله، به اهمیت و چالشهای اخلاقی در مدیریت پرداخته میشود.
مسایل اخلاقی در حقیقت عمده ترین معضلات مدیریتی هستند، زیرا آنها بیانگر تقابل بین عملکرد مالی (که از طریق درآمدها، هزینه ها و سودها میزان گیری می گردد) و عملکرد اجتماعی (که در قالب تعهدات آن سازمان در داخل و خارج نسبت به دیگران بیان می گردد) می باشند. ماهیت این تعهدات در معرض تفسیرهای متعدد است، اما بسیاری از ما قبول داریم که این تعهدات شامل حمایت از کارگران و کارکنان محلی، حفظ بازارهای رقابتی و فراوری و ارائه محصولات و خدمات مفید و مطمئن است. در ادامه با گل پدیده همراه باشید.
اما مسئله این است که این گونه تعهدات، هم برای سازمان هایی که عملکرد آنها به وسیله استانداردهای مالی ارزیابی می گردد و هم برای مدیرانی که در معرض کنترل های مالی قرار دارند هزینه آور است. فراوری نماینده ای که محصولات خود به طور مستقیم از کارخانه به فروشگاه عرضه می نماید، در مقایسه با فراوری نماینده ای که نخست فراوریات خود را به انبارهای عمده فروشان به منظور توزیع مجدد ارسال می نماید، سود بیشتری کسب می نماید و از توان بیشترلی جهت پیش بینی رفتار رقبا برخوردار می گردد. مثالی نو و پیچیده تر ارائه می کنیم: فروشنده ای که به مأموران خرید رشوه هایی کوچک می پردازد، از مقدار فروش بالاتری برخوردار بوده و بنا بر این درصد بیشتری در مقایسه با فروشنده ای که از پرداخت های غیر اخلاقی خودداری می نماید، دریافت می دارد. مهندس طراحی که راه هایی جهت کاهش هزینه های مواد ارائه می نماید،در مقایسه با مهندس طراحی که به کیفیت محصول و ایمنی مشتری بهای بیشتری می دهد تا به کاهش هزینه ها، احتمالاً از شانس بیشتری برای ترقی برخوردار خواهد بود. یک نوع توازن صحیح یا مناسب یا منصفانه بین عملکرد مالی و اجتماعی یک شرکت وجود دارد و مشکل مدیریت نیز به یافتن این توازن مربوط می گردد. هدف این کتاب سنجش عوامل مؤثر بر این توازن و آنالیز ساختارهای مختلف تئوریک (تئوری های مالی، مقررات قانونی و دکترین های فلسفی) است که می توانند به مدیریت در جهت تعیین این توازن یاری نمایند.
البته می توان توازن بین عملنمودهای مالی و اجتماعی شرکت را نادیده گرفت و ادعا کرد که مشکل مدیریتی مورد بحث به هیچ وجه وجود ندارد. این ادعا به پیدایش دو دیدگاه مختلف منجر شده است. دیدگاه نخست معتقد است که مدیریت فقط باید به فعالیت های مالی بپردازد. این دیدگاه در واقع کاریکتوری است از تفکر موجود در قرن نوزدهم در مورد کار، که بر اساس آن معادن زغال سنگ ناامن اند و طبیعت کارخانه های فولاد، ایجاد آلودگی همراه با سودآوری است. خوشبختانه این باور ظاهراً دیگر رواج ندارد و بیشتر مدیران به تأثیر تصمیمات و اعمال خود بر سازمان و جامعه واقف اند. بعضی از مردم ممکن است آرزو نمایند که مدیران تصمیمات دیگری اتخاذ نموده یا کارهای دیگری انجام دهند ، اما من فکر می کنم که پذیرش مطلعی مدیران نسبت به پیامد تصمیمات و اعمال خود لازم است. تعداد مدیران فعال در شرکت های تجاری یا مؤسسات غیر انتفاعی که هنوز به پیامدهای تصمیمات و اعمال خود مطلع نیستند، بسیار اندک است.
دیدگاه دوم که رایج تر است، ناشی از ساده انگاشتن بیش از حد مسئله فعالیت های اجتماعی است. هواداران این دیدگاه ممکن است در شروع با کمی عصبانیت بگویند هیچ شرکتی حق دور ریختن ضایعات و زباله های خطرناک خود را ندارد، هیچ شرکتی نباید رشوه های غیر قانونی بپردازد و یا محصولات ناایمن فراوری کند و سپس با همان ملایمت عنوان نمایند که این مسائل اخلاقی حل شده اند، بگذارید به مسایل جالب تر و کلی تری درباره تخصیص درست منابع کمیاب خود بپردازیم. این د یدگاه اهمیت مسایل اخلاقی در مدیریت را نادیده می گیرد، و چنین فرض می نماید که مسایل اخلاقی فقط یک طرف بلی و یک طرف خیر دارند و منافع تعیین مالی و هزینه های اجتماعی با هر یک از این دو راه چاره همراه می شوند، بنابراین برای انجام انتخابی مناسب، فقط به سطح بسیار ساده ای از درک مسایل اخلاقی احتیاج است. در واقع مسایل اخلاقی، راه چاره هایی متعدد دارند که هر یک پیامدهای مالی و اجتماعی خاص خود را داشته، احتمال وقوع بعضی از این راه چاره ها ناتعیین است و بسیاری از آنها دارای تأثیرات ویژه ای بر مدیران هستند.
سخن پایانی:
مدیریت موفق دیگر تنها بر معیارهای مالی سنجیده نمیشود، بلکه توانایی درک و پاسخ به تعهدات اخلاقی و اجتماعی نیز نقش کلیدی در آن دارد. ایجاد توازن میان عملکرد مالی و اجتماعی، نیازمند درک عمیق از پیامدهای تصمیمات و اعمال مدیریتی است. پذیرش این واقعیت که مسائل اخلاقی پیچیدگیهای خاص خود را دارند، میتواند سازمانها را به سوی تصمیمگیریهای مسئولانهتر هدایت کند. همانطور که مدیران به تأثیر تصمیمات خود بر جامعه و محیط اطراف آگاه میشوند، چشماندازی روشنتر برای آیندهای پایدارتر شکل میگیرد. این مسیر، هرچند چالشبرانگیز، اما ضروری است برای دستیابی به موفقیتی که هم در بُعد مالی و هم در بُعد انسانی معنا پیدا کند.